ایران و معمای افغانستان
تاریخ انتشار: ۲۶ بهمن ۱۴۰۲ | کد خبر: ۳۹۷۶۱۳۶۳
تاریخ پنجاه ساله اخیر افغانستان از سویی تداوم صحنه تراژدی جنگ، خشونت، مهاجرت، مواد مخدر و غیره بوده و از سوی دیگر محل تاخت و تاز بازیِ بازیگران منطقهای و بینالمللی.
به گزارش ایسنا، رضا عطایی» کارشناس ارشد مطالعات منطقهای دانشگاه تهران در یادداشتی به بررسی نقش و جایگاه ایران در حلِ معمّای افغانستان پرداخته که در ادامه میخوانید.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
به گزارش ایراف؛ در این یادداشت آمده است:وضعیت فعلی افغانستان و مسائل عدیده درونی-بیرونی امارت اسلامی طالبان از این کشور چهرهای منفی در عرصه جهانی منعکس ساخته و تصویر بیرونی بدان نیز تصویرِ یک دولت-ملتِ شکست خورده است.
موضوع و وضعیت افغانستان، موضوع و وضعیتی چند لایه و پیچیده است که به شدت متأثر از ابعاد ژئوپولتیکی، ژئواستراتژیکی و امنیت انرژی و مسائلی از این دست بوده و عوامل داخلی، منطقهای و بینالمللی در روند و نتایج مسائل افغانستان تأثیر دارد که میتوان مهمترین عامل را در رقابتهای سایر کشورها در فضای افغانستان دانست.
چراکه امنیت افغانستان تحت تأثیر نیروهای سیاسی-نظامی است که محیط امنیتیِ افغانستان را احاطه کردهاند. این نیروها هر یک در ابعاد منطقهای و جهانی، منافعی را دنبال میکنند که در صورت تضاد این منافع، از طریق جریانات و گروههای وابسته به خود در افغانستان با یکدیگر رقابت میکنند. بنابراین آنچه که در موضوع و وضعیت افغانستان جریان دارد رقابت قدرتهای منطقهای و جهانی با یکدیگر است و تا زمانی که این قدرتها به یک “آتش بس” و سپس “توازن قدرت و قوا” در افغانستان تن ندهند، معمای افغانستان همچنان لاینحل خواهد ماند.
در نوشتار حاضر، ضمن مرور کوتاه بر ریشههای بحران در افغانستان، میخواهیم نگاه و تحلیلی از نقش و جایگاه ایران در حل معمای افغانستان داشته باشیم. به عبارت دیگر، با تبارشناسی سیر تحولات نیمقرن اخیر افغانستان که وضعیت افغانستان امروزی مولِّد آن است به موضوع اصلی یادداشت -نقش ایران در حل معمّای افغانستان- میرسیم.
ریشههای بحران در تاریخ تحولات افغانستانِ معاصر از کودتای ۲۶ سرطان[تیر] ۱۳۵۲ش (۱۹۷۳م) سردار محمد داوود شروع میشود که تبعات این کودتای سرطانخیز، خودش را در کودتای کمونیستی ۷ ثور[اردیبهشت] ۱۳۵۷ش (۱۹۷۸م) و روی کار آمدنِ دولت کمونیستی و تحولات بعدی نشان داد.
جنگ افغانستان هم به صورت رسمی از سال ۱۹۷۹م با حملهی اتحاد جماهیر شوروی به این کشور آغاز و افغانستان به میدانِ جنگ سرد دو بلوک شرق و غرب تبدیل شد.
وضعیت یادشده به نحوی تداعی کننده “بازی بزرگ” (The Great Game) و توافقنامه ۱۹۰۷م بود که افغانستان در آن برهه به عنوان “کشور حایل” میان روسیه تزاری و بریتانیا به رسمیت شناخته شده بود و اینک به تعبیر احمد رشیدِ پاکستانی، میزبانِ “بازی بزرگ جدید” (The New Great Game) میباشد که به حوادث یازدهم سپتامبر ختم شد که در نتیجه با حضور نظامی ایالات متحده بعد از سال ۲۰۰۱م، جنگهای پارتیزانی و حملات تروریستی اوج گرفت و رفته رفته بعد از سال ۲۰۱۴م به یک جنگ جبههای تبدیل شد که طی آن طالبان توانستند بر بخشهای عظیمی از این کشور تسلط پیدا کنند و بعد از ۲۰ سال جنگ فرسایشی در افغانستان، میان نیرویهای بینالمللی به رهبری آمریکا و دولت افغانستان با طالبان، شاهد سقوط نظام مرسوم به جمهوریت و روی کار آمدن دوباره فعلی در آن کشور هستیم.
چنین به نظر میرسد با وقوع کودتای سردار داوود -که امسال پنجاهمین سالگرد آن بود- و با سیاستهای دوره او، افغانستان وارد فاز و ماجرایی شد که تا به امروز ادامه یافته است. واقع قضیه چنین است که با کودتای داوودخان، فضای جنگ و صلح در افغانستان به فضای “جنگ و صلحِ نیابتی” مبدل شد، به نحوی که میتوان ادعا نمود در نگاهی کلی در تمامی جنگها و صلحهای نیمقرن اخیر افغانستان، افغانستان و مردم افغانستان، هیچ محلی از اِعرابی نداشتهاند و این عوامل و بازیگران بیرون از افغانستان و به غیر از مردم افغانستان بودهاند که یا فتنهانگیز جنگ در افغانستان شدهاند یا مذاکرهکننده صلح.
با آنچه گذشت، آشکار و روشن است که تا این صورتمساله عوض نشود؛ وضعیت افغانستان نیز افتان و خیزان به همین منوال تداوم مییابد.
نقش و جایگاه ایران در حل معمای افغانستان نیز از همینجا نمایان میشود، که با دارابودن بیشترین ریشهها و پیوندهای امنیتی-سیاسی و اجتماعی-فرهنگی با افغانستان، هماره راه برونرفت کشور همسایهاش را در داخل افغانستان و توسط تمام جریانات و گروههای افغانستان دیده و تاکید نموده است.
اگر نگاه آمریکا و روسیه و چین به افغانستان، نگاه ابزاری و بستر منازعه با رقیب است و پاکستان و هند با عینک سیاسی-امنیتی به افغانستان مینگرند که شعلهوربودنِ بیثباتی در افغانستان به نفعشان است، ایران اگر بخواهد هم نمیتواند چنین رویکردهایی به کشور همجوارش داشته باشد. زیرا تأثیرپذیرترین و آسیبپذیرترین کشور در قبال مسائل افغانستان، باز ایران است که شواهد مثالش از ناامنی مرزها، قاچاق، مواد مخدر، سیل مهاجران و غیره فراوان است.
در همین راستا یادداشتِ “محذورات و مقدورات جمهوری اسلامی ایران در قبال افغانستان” را در سایت ایراف بخوانید.
اگرچه سیاستهای ایران نیز در قبال افغانستان در طول چند دهه اخیر با اشکالات و انتقاداتی مواجه بوده است، اما امید میرود که جمهوری اسلامی ایران با رویکرد نقادانه و آسیبشناسانه از کارنامهی دیروز و با چشمانداز فردای بهتر و پایدار برای هر دو کشور، عملکرد امروزش در افغانستان، وزین و شایسته باشد.
از همینروی، از دیدگاه این قلم، تنها کشوری که زمینه، شرایط و همچنین بسترهای لازم برای برگزاری نشستهای گفتگوهای افغانستان را دارد، ایران میباشد. چرا که هم با اکثر جریانات و گروههای مختلف افغانستان در تعامل و گفتگوست یا میتواند بستر گفتگو و تعامل را به وجود آورد و دیگر اینکه نقش و جایگاه ایران، با تمام رقابتها و تنازعاتی که با آن میشود، در معادلات منطقه، غیر قابل انکار و حذف ناشدنی است.
ایران با توجه به تعاملی که با تمام گروهها و جریانات مختلف افغانستان دارد و یا با توجه به زمینههای چنین تعاملی که در میان تمام گروههای افغانستان میتواند داشته باشد، مهمترین و مناسبترین کشور منطقهای-بینالمللی است که میتواند نقش آفرینی موثر در میزبانی از گفتگوهای بینالافغانی ایفا نماید که مشابه نتیجه کنفرانس بُن، تکرار نشود.
در شرایط حال حاضر، این امکان بازیگری در مقایسه با سایر بازیگرانِ دخیل دردمعمای افغانستان، چنین به نظر میمیرسد تنها برای ایران فراهم است چرا که هم با حکومت فعلی افغانستان تعامل دارد و هم با گروههای مخالف و اپوزیسیون حکومت فعلی افغانستان میتواند داشته باشد. در صورتی که برای سایر بازیگران دخیل در موضوع افغانستان، چه کشورهای همسایه و منطقه و چه بازیگران فرامنطقهای، در خوشبینانهترین شکل ممکن، با یک طرفِ معما در تعامل یا در مسیر تعامل هستند.
البته شایان ذکر است طبق قاعده بازی با حاصل جمع صفر در اصول روابط بینالملل که بر فضای سیاست و قدرتِ نظام بینالملل حاکم است و با کمال تأسف موضوع و وضعیتِ افغانستان برای کشورهای همسایه و سایر بازیگران فرامنطقهای، نیز متأثر از آن است که در سرآغاز یادداشت بدان اشاراتی شد؛ ایران نیز زمانی میتواند نقش محوری در حل معمای افغانستان ایفا نماید که منافع و مقاصد سایر بازیگران داخلی و خارجیِ دخیل در موضوع و وضعیتِ افغانستان را بشناسد و دست به اقدام زند.
انتهای پیام
منبع: ایسنا
کلیدواژه: افغانستان ايران چين روسيه اتحاد جماهیر شوروی طالبان آمريكا ايران رژیم صهیونیستی نقش و جایگاه ایران وضعیت افغانستان معمای افغانستان سایر بازیگران موضوع و وضعیت ایران در حل بین المللی منطقه ای گروه ها
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.isna.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «ایسنا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۹۷۶۱۳۶۳ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
مزایای راهاندازی مسیر ریلی افغانستان- قزاقستان و امکان اتصال آن به ایران
تین نیوز
شماری از آگاهان امور اقتصادی افغانستان می گویند که این کشور می تواند خط آهن قزاقستان را که از طریق این کشور به جنوب آسیا وصل می شود، از طریق اسلام قلعه به خط آهن ایران وصل کند.
به گزارش تین نیوز به نقل از بازار، ملا عبدالغنی برادر معاون اقتصادی دولت سرپرست افغانستان به تازگی با سریک ژومانگارین معاون نخست وزیر قزاقستان درمورد احداث شبکه راه آهن از قزاقستان به پاکستان از طریق ترکمنستان و افغانستان گفتگو کرد.
اکنون این موضوع مطرح است که ایجاد این شبکه خط آهن چه اهمیتی برای افغانستان و کشورهای منطقه دارد؟ و افغانستان چه سودی از آن می برد؟
شبیر بشیری آگاه امور اقتصادی در این ارتباط، گفت: افغانستان بدنبال گسترش تجارت دوجانبه با کشورهای همسایه و منطقه و همچنین گسترش شبکه حمل و نقل و ترانزیت افغانستان به عنوان یک کشور محصور در خشکی با کشورهای همسایه و منطقه است.
بشیری با بیان اینکه حکومت سرپرست افغانستان و بخش خصوصی افغانستان از ایجاد این شبکه راه آهن استقبال می کنند، اظهار داشت: با تطبیق این شبکه خط آهن، افغانستان بر اساس موقعیت ژئوپلیتیک که در منطقه دارد می تواند نقش استراتژیک را بازی کند و آسیایی مرکزی را به آسیایی جنوبی وصل کند.
این آگاه امور اقتصادی گفت: با ایجاد این خط آهن، ترانزیت و حمل و نقل تجارتی ایجاد می شود و افغانستان نقش پل ارتباطی میان آسیای مرکزی و آسیایی جنوبی را به خوبی ایفا می کند.
بشیری خاطرنشان کرد: در صورت محقق شدن این ایده تجارتی و حمل و نقلی، منافع اقتصادی زیادی عاید افغانستان و کشورهای منطقه خواهد شد.
در همین حال، آذرخش حافظی آگاه امور اقتصادی گفت: افغانستان به عنوان یک کشور محصور در خشکی به انواع مختلف حمل و نقل زمینی نیاز دارد و ایجاد خط آهن قزاقستان از طریق افغانستان به جنوب آسیا نقش ترانزیتی افغانستان را ارتقا بخشیده و حمل و نقل را تسهیل می کند.
حافظی افزود: ایجاد این شبکه برای رونق اقتصادی و ارایه بهتر خدمات، بالا رفتن نقش ترانزیت افغانستان اثر مثبت دارد و درعین حال و برای همگرایی منطقه ای مفید می باشد.
این آگاه امور اقتصادی افزود: ایجاد خط آهن قزاقستان از طریق افغانستان به جنوب آسیا، سبب گسترش مناسبات تجارتی، صنعتی و خدماتی میان آسیایی مرکزی و آسیایی جنوبی و سایر کشورهای منطقه می شود.
وی تصریح کرد: ما با جمهوری اسلامی ایران خط آهن از طریق اسلام قلعه را داریم و می توانیم خط آهن قزاقستان را که خاک افغانستان را به جنوب آسیایی وصل می کند، به جمهوری اسلامی ایران هم وصل کرده و این پروژه بزرگ اقتصادی را محقق کنیم.
آخرین اخبار حمل و نقل را در پربیننده ترین شبکه خبری این حوزه بخوانید